مگر مي توان شيريني عشق تو را چشيد و از تو روي گردان شد ؟
مگر مي توان لذت همجواري با تو را درک کرد و ميل جاي ديگر داشت ؟
لطيفا !
آيا شود که من نيز دوست تو باشم و به عشق و محبت تو پاک گردم ؟
شود که شوق ديدارت بال پروازم را بگشايد و به خوب و بد راه دگر نينديشم ؟
جميلا !
توان روي تو ديدن و نعمتي ديگر خواستن ؟
توان رضايت تو را داشتن و چشم به ديگري دوختن ؟
از تو مي خواهم که مرا براي ديدن رويت انتخاب کني
اين تن را براي عبادتت ، لايق
اين قلب را براي شيداييت ، عاشق
اين چشم را براي ديدنت ، شايق
و اين جان را به مقام قربت ؛ واصل گردان
مي خواهم يک واصل باشم