واقعه غديرخم ازجمله موضوعات مهم و اساسي در عالم اسلام است که از جنبههاي گوناگون تاريخ، رجال، حديث و... مورد بررسي قرار گرفته است اما نگاه عرفاني و معنوي اين واقعه عظيم در اين برهه از تاريخ جايگاه ويژهاي را ايفا ميکند که بايد بدان پرداخته شود. ازجمله اين نگاههاي باطني و عميق، آثار ژرف عارف شوريده و از خود بريده مولانا جلالالدين محمد بلخي است که با سبک و سياق خاص خود در بيان معاني روحي و باطني به ابراز مطلب از وراي ديدگاه تاريخ و قيلوقال و جدل پرداخته و اسرار نهفته در کنه اين امر را تا حدودي آشکار کرده است. بيان شيوا و پرشور مولوي در آثار خويش، تببينگر مقام و مرتبه روحاني موليالموحدين و سرور جوانمردان عالم علي مرتضي(ع) است و اين ابيات پرشور و جذبه پيوندي معنوي بين خواننده و مقام ولايت کليه ايجاد ميکند. وي در مثنوي شريف و در دفتر ششم به بيان واقعه غدير ميپردازد و ولايت علي(ع) را بعد از پيغمبر(ص) به تصوير ميکشد:زيـن سـبب پيغمبربا اجتـهاد نام خود و آنِ علي مولا نهادگفت هرکو را منم مولا و دوست ابن عم من علي مولاي اوستپس از آن به اصل اساسي ولي و ولايت ميپردازد و هدف غايي ولايت و باطن اين امر را مطرح ميکند که:کيست مولا آنکه آزادت کند بند رقيت ز پايت برکنديعني به تعبيري ولي را کسي ميداند که اتصال به غيب و منبع فيض دارد و ميتواند اين فيوضات رحماني را بر بندگان عرضه داشته در راه سير به سوي قرب خداوندي ياريگرشان باشد تا از بند نفس برهند و به حق بپيوندند. همچنين مولوي پس از بيان اين موضوع مژده و بشارت ميدهد بر اين ولايت کليه و اثرات آن بر مومنان.اي گروه مومنان شادي کنيد همچو سرو و سوسن آزادي کنيداما روح پر تلاطم مولوي به ذکر همين اندازه از مناقب مولاعلي(ع) که صاحب دم و ولي برحق و کليه است بسنده نميکند و در جايجاي مثنوي شريف خويش به عظمت روحي و مقام و جايگاه صاحب ولايت علي مرتضي(ع) اشاره و از آن بنده بيهمتا استمداد ميطلبد. وي در دفتر اول داستان علي(ع) در جنگ خندق را بازگشايي و عمل حضرت در قبال عمروبن عبدود را با زباني گويا از اسرار معنوي مطرح ميکند با اين مطلع زيبا از علــي آمـوز اخـلاص عمل شير حق را دان منزه از دغلاين داستان مثنوي به قدري جاذب و شورآفرين است که گويي مولوي نه به اراده خود بلکه از رشحات توجه مولاعلي(ع) زبان در کام ميگرداند و مراتب روحانيت حضرت را به تصوير ميکشد.اي علي که جمله عقل و ديدهاي شمهاي وا گو از آنچه ديدهايدر اين ابيات به غايت معنوي و نغز، مولانا و تمام عاشقان کوي علي(ع) همصدا و همنوا با مولوي تمسک به ساحت پاک اميرالمومنين(ع) جسته و استعانت ميجويند که ذرهاي از حقايق ازلي را بر ايشان آشکار سازد و از آن واديها که پيموده نام و نشاني و از آن عطروبو، رايحهاي و از آن طره و گيسو، نشانهاي بر ايشان به ارمغان آورد و لب به سخن گشايد از اسرار الهي.تيغ حلمت جان ما را چاک کرد آب علمت خاک ما را پاک کردبازگو دانم که اين اسرار هوست زآنکه بيشمشير کشتن کار اوستو باز به تمنا از مولاي خويش ميخواهد و همه عارفان و عاشقان ميخواهند تا پرده از رخساره حقيقت به کنار زده و اسرار هويدا کند. راز بـگشا اي علي مـرتضــي اي پس از سوءالقضا حسنالقضاءمولوي در اين احوال به غايت نوراني و روحاني خطاب به حضرت صاحب ولايت بيان ميدارد که يا شما پرده از اسرار خويش برگيريد و يا من لب به سخن گشوده و ميگويم که عشق شما بر حال من و تمام پيروان روحاني چه کرده و چه بر سر دلهايمان آورده است تا مگر ترحمي از جانب شما بر دل عاشقان شود.