• وبلاگ : حج دانشجويي شيراز
  • يادداشت : انعکاس6
  • نظرات : 0 خصوصي ، 10 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + محمد صادق رفيعي 
    سلام
    جناب ناصري از شما و همکاران محترمتون ممنون هستيم. از راهنمايي هاي شما تشکر مي کنيم.

    (ادامه مطلب قبل)

    نماز ، نماز در ميقات ! وشگفتا که در ميقات ، در کفن سپيد احرام ، در آستانه ميعاد ، معني ديگري دارد ! گويي کلمات تازه اي مي شنويم ! تکرار يک فريضه نيست . داريم با " او " حرف مي زنيم ، وزن حضور او را بر خويش لمس مي کنيم : اي رحمن ! که دوست نوازي ! اي رحيم که آفتاب رحمتت ، از مرز کفر وايمان ، شايستگي وناشايستگي ، پاکي وناپاکي ، وحتي دوستي ودشمني ما مي گذرد ، آري ، جز تو ، ديگر کسي را نخواهم ستود که حمد ويزه توست ، جز تو ديگر کسي را ارباب نخواهم گرفت که " رب " همه توئي که ملک ومالک روز دين توئي ، همه بت هايم را مي شکنم ، هيچ کس را جز تو ديگر نمي پرستم ، از هيچ قدرتي جز تو ديگر ياري نمي گيرم ، اي تنها وتنها معبود من ، اي تنها وتنها مستعان من ! ما همه را که اينچنين بر بيراهه هاي جهل افتاده ايم ، بر گمراهيهاي جورمان افکنده اند ، بازيچه ضعف هاي خويشيم وبازيچه قدرتهاي غير تو وغير خويش ، به راه آر ، بر راه پاک راستي وآگاهي وحقيقت وکمال وعشق وزيبائي وخير بران ، ما را همره آنها کن که دوستشان داشته اي ، نه آنها که بر آنان خشمگين ونه آنها که گمراهانند . هيچکس در ميقات غايب نيست ، خدا ، ابراهيم ، محمد ، مردم ، روح ، قيامت ، بهشت ، رستگاري ، آزادي ، عشق و...

    حج هجرت از خانه خويش به " خانه خدا " ، " خانه مردم . " اکنون ، لحظه ديدار است. صداي ابراهيم را بر پشت زمين نميشنوي ؟ "موسم " است ، ديدار نزديک است ، به ميعاد برو ، به ميقات ! لباس ، نشانه است ، حجاب است ، نمود است ، رمز است ، درجه است ، عنوان است ، امتياز است ، رنگ وطرح وجنس آن ، همه يعني : "من " در ميقات اين من بودن را بريز ! کفن بپوش ! رنگ ها را همه بشوي ! ذره اي شو ، درآميز با ذره ها ، قطره اي گم در دريا ، " نه کسي باش که به ميعاد آمده اي " " خسي شو که به ميقات آمده اي " هر که هستي ، آرايه ها ونشانه ها ورنگ ها ، وطرح هايي را که دست زندگي بر اندام تو بسته است ، همه را در " ميقات " بريز .آنچنان که در آغاز بودي ، يک تن : آدم ! وآنچنان که در پايان خواهي شد ، يک تن : مرگ ! احرام بپوش ! احرام ؟ " حرام کردن " من ها در ميقات مي ميرند وهمه ما مي شوند . هر کسي از خود پوست مي اندازد وبدل به انسان مي شود . در آستانه ورودي ، مي خواهي اغاز کني ، پيش از هر چيز ، بايد نيت کني . نيت کن ! در دل تاريکت ، شعله را بر افروز ، بتاب ، بگذار پر شوي ، لبريز شوي.

    برگرفته از کتاب حج نوشته دكترشريعتي

    + اسحق شيرين كام 

    کعبه سنگي است که ره گم نکنيم
    حاجي احرام دگر بند ببين يار کجاست

    + صديقه فهيمي 

    پنج اساس است که ايماني است هر يک از آن حصن مسلماني است...
    چاره نباشد چو به پاکي تمام زاد حلال و ره بيت الحرام
    پيش کن آنگاه به صدق الّطريق بندگي حضرت بيت العتيق
    کور نه اي نور صفا را ببين لنگ نه اي راه خدا را ببين...
    زاشک ندامت گهر افشان به جيب ترويه اي ده به نجيبان غيب
    ليک صفاي تو چواز مي بود زمزمت از راه صفا کي بود
    کوي بتان و دل ظلمت پناه بيت حرامت بس و سنگ سياه...
    در همه سالت نبود اين هوس جز به تراويح نخستين و بس...
    آن که دوگامي ره سالش بود در ره يک ساله چه حالش بود
    + اسحق شيرين كام 

    ;حاجيان آمدند با تعظيم ;شاکر از رحمت خداي رحيم
    ;جسته از محنت و بلاي حجاز ;رسته از دوزخ و عذاب اليم
    ;آمده سوي مکه از عرفات ;زده لبيک عمره از تنعيم
    ;يافته حج و کرده عمره تمام ;بازگشته به سوي خانه سليم
    ;من شدم ساعتي به استقبال ;پاي کردم برون ز حدّ گليم
    ;مر مرا در ميان قافله بود ;دوستي مخلص و عزيز و کريم
    ;گفتم او را بگو که چون رستي ;زين سفر کردن به رنج و به بيم
    ;تا ز تو باز مانده ام جاويد ;فکرتم را ندامت است نديم
    ;شاد گشتم بدان که کردي حج ;چون تو کس نيست اندر اين اقليم
    ;باز گو تا چگونه داشته اي ;حرمت آن بزرگوار حريم
    + بيابان نورد 

    اعلام حج
    گويند: چون آدم عليه السلام به زمين آمد، به حجّ بيت مأمور شد. در روايت است که ملايکه به او در مکّه نزد باب زمزم برخوردند و گفتند: اي آدم! حجّ اين خانه بر تو مبارک و مقبول باد.
    خداي تعالي ابراهيم عليه السلام را امر کرد که مردم را به حج اعلام دهد. پس ميان بيت و مقام يا بر کوه ابن قُبَيْس بايستاد و ندا کرد، او را جواب گفتند، آنان که در اصلاب رجال و ارحام نساء بودند.
    در فضيلت عمره
    عمره عبارت از طواف خانه است، و دو رکعت نماز و سعي، پس تقصير کنند و مُحلّ شوند. ابن عباس مي گويد:زعم ايشان آن بود که عمره در اشهر حجّ از افجر فجور است و محرم و صفر مي کردند. چون پيامبر صلي الله عليه و آله صبح چهارم ذي الحجّه بيامد، امر کرد ايشان را تا مُحل گردند (يعني بعد از طواف و سعي تا عمره باشد بر ايشان بزرگ نمود، گفتند: يا رسول الله! کدام حل؟ فرمود: از همه چيز مُحل گرديد؛ و فرمود: اگر من سياق هدي نکرده بودمي، مُحل مي گشتم، چنانچه شما را فرمودم، ليکن متحلّل نگردم از حرامي تا قرباني به محل خود نرسد ـ يعني منا که جاي هدي است.
    حج پيامبر صلي الله عليه و آله
    صحابه در حجّ آن حضرت اختلاف کرده اند. بعضي گويند: اِفراد کرد، و بعضي گويند: تمتع؛ و اول صحيح است ترد شافعي براي روايت جابر که چون با آن حضرت داخل مکه شديم و ميان صفا و مروه سعي کرديم، حکم الهي نازل شد که هر که هدي سياق کرده است، بر احرام خود باشد و هر که نکرده است آن را، عمره گرداند.
    ورود و خروج از خانه خدا
    هيچ کس داخل حرام نتواند شد مگر به احرام و مگر شبانان و هيزم شکنان. براء گفت: چون انصار از حج بر مي گشتند، از پشت خانه ها داخل مي گشتند. مردي از انصار از در خانه داخل شد به او گفتند: چرا چنين کردي؟ اين آيه نازل شد: «وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها» (بقره، 198)
    کراهت خريد و فروش
    ابن عبّاس گويد: ذوالمجاز و عُکاظ دو بازار بود، مردم در جاهليت آنجا معامله و تجارت نمودندي و در اسلام اين معني را کاره بودند تا آيه نازل شد: «لَيْسَ عَلَيْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّکُمْ» (بقره، 189)فضيل گفت: مکه براي عبادت و توبه و حج و عمره موضوع شده است نه براي تجارت. فريب نخوري از جمعي که آنجا دکان ها گرفته اند براي کسب و تجارت و گويند: ما مجاور مکّه ايم. مجاور آن است که به عبادت و زهادت مشغول باشد و زايد مال خويش آنجا انفاق کند. و پدر فقير، خداي عزّوجل او را بيامرزد، مي گفت: کيسه اي سرخ داشتم، مي خواستم به زر، نقره نمايم و با هيچ کس جرأت آن معامله نمي کردم؛ و صرّافي ديدم محاذي در خانه کعبه بر دکاني نشسته بود با محاسن سفيد و تسبيحي در دست از ذکر و دعا هيچ نمي آسود و از وضع و لباس يکي از اَبدال زمانه مي نبود. گفتم: هيچ شک نکنم که اين مرد از صلحا و عُبّاد است. زر پيش او بردم و او هيچ دست نزديک نياورد که به ذکر تسبيح مشغول بود و چون بازگشتم، مبلغي از آن سرخ ها به جلد دستي ربوده بود.
    يکي از تجّار در مکه به يکي از آشنايان برسيد. با او گفتند: مرواريد نمي خري که ارزان است؟ گفت اي ظالمان! پس براي چه آمده ام!


    سلام

    ممنون از اينکه نظرات رو هم منعکس ميکنيد

    + چوبينه 

    سلام. از زحمات همه عوامل محترم اين کاروان تقدير و تشکر مي نمايم. نيز توصيه مي کنم که سفارشاتي در خصوص نحوه رفتار ها در مکه و مدينه برخورد ماموريت سعودي با ايرانيان و نيز در خصوص وضعيت ارز و تبدل مفيد ريال به ارز- بهترين شيوه استفاده از تلفن همراه - خريد سوغاتي از عربستان يا خريد سوغاتي از داخل کشور - وضعيت مذهبي دو شهر مکه و مدينه - رفتن به غار حرا و ... مطرح فرمائيد. عده کثيري در جلسه کاروان حضور نداشته اند و ذکر اين مطالب براي آنها مفيد خواهد بود.

    از زحمات مدير محترم کاروان حاج آقا ناصري و نيز روحاني معظم حاج آقا فاطمي به ويژه تشکر مي نمايم . به اميد سفري پر خير و برکت و همراه با آمرزش گناهام در ماه رجب.

    + چوبينه 

    سلام مجدد. مي خواستم لطف بفرمائيد مبلغ و شماره حسابي را که عوارض خروج از کشور بايد به اون حساب واريز شود را قيد بفرمائيد. ضمناً تاکيد مجدد بر تزريق واکسن مننژيت نيز به نظر لازم است.چرا که عده زيادي هنوز اطلاع ندارند که اين واکسن توسط هلال احمر و در گروه هاي 10 نفره و حداقل 10 روز قبل از سفر بايد تزريق شود. با توجه به اينکه تنها 12 روز ديگر تا آغاز سفر باقي است بايد تاکيد مجدد کرد. با تشکر از لطفتون