(ادامه مطلب قبل)
نماز ، نماز در ميقات ! وشگفتا که در ميقات ، در کفن سپيد احرام ، در آستانه ميعاد ، معني ديگري دارد ! گويي کلمات تازه اي مي شنويم ! تکرار يک فريضه نيست . داريم با " او " حرف مي زنيم ، وزن حضور او را بر خويش لمس مي کنيم : اي رحمن ! که دوست نوازي ! اي رحيم که آفتاب رحمتت ، از مرز کفر وايمان ، شايستگي وناشايستگي ، پاکي وناپاکي ، وحتي دوستي ودشمني ما مي گذرد ، آري ، جز تو ، ديگر کسي را نخواهم ستود که حمد ويزه توست ، جز تو ديگر کسي را ارباب نخواهم گرفت که " رب " همه توئي که ملک ومالک روز دين توئي ، همه بت هايم را مي شکنم ، هيچ کس را جز تو ديگر نمي پرستم ، از هيچ قدرتي جز تو ديگر ياري نمي گيرم ، اي تنها وتنها معبود من ، اي تنها وتنها مستعان من ! ما همه را که اينچنين بر بيراهه هاي جهل افتاده ايم ، بر گمراهيهاي جورمان افکنده اند ، بازيچه ضعف هاي خويشيم وبازيچه قدرتهاي غير تو وغير خويش ، به راه آر ، بر راه پاک راستي وآگاهي وحقيقت وکمال وعشق وزيبائي وخير بران ، ما را همره آنها کن که دوستشان داشته اي ، نه آنها که بر آنان خشمگين ونه آنها که گمراهانند . هيچکس در ميقات غايب نيست ، خدا ، ابراهيم ، محمد ، مردم ، روح ، قيامت ، بهشت ، رستگاري ، آزادي ، عشق و...