حج دانشجویی شیراز کاروان سفیر
| ||||
خواب دیدم خواب اینکه مرده ام خواب دیدم خسته و افسرده ام روی من خروارها از خاک بود وای قبر من چه وحشتناک بود تا میان گور رفتم دل گرفت قبر کن سنگ لحد را گل گرفت ناله می کردم ولیکن بی جواب تشنه بودم تشنه یک جرعه آب [ شنبه 91/9/25 ] [ 9:0 صبح ] [ ناصری ]
[ نظر ]
[ چهارشنبه 91/9/8 ] [ 6:35 عصر ] [ ناصری ]
[ نظر ]
امام حسین علیه السلام: امام حسین علیه السلام: النّاسُ عَبیدُالدُّنْیا، وَ الدّینُ لَعِبٌ عَلى ألْسِنَتِهِمْ، یَحُوطُونَهُ ما دارَتْ بِهِ مَعائِشَهُمْ، فَإذا مُحِصُّوا بِالْبَلاء قَلَّ الدَّیّانُونَ. افراد جامعه بنده و تابع دنیا هستند و مذهب، بازیچه زبانشان گردیده است و براى إمرار معاش خود، دین را محور قرار داده اند ـ و سنگ اسلام را به سینه مى زنند. پس اگر بلائى (همانند خطرـ مقام و ریاست، جان، مال، فرزند و موقعیّت، ...) انسان را تهدید کند، خواهى دید که دین داران واقعى کمیاب خواهند شد. محجّة البیضاء: ج 4، ص 228، بحارالأنوار: ج 75، ص 116، ح 2 در سفارش موسی بن جعفر علیه السلام به هشام آمده که حضرت فرمود: حسین بن علی علیه السلام فرمود: تمامی چیزهایی که خورشید بر آن می تابد در مشرق و مغرب زمین و دریا و خشکی و زمین هموار و کوهها، همه و همه نزد ولی خدا و اهل معرفت به حق خداوند چون سایه ای بیش نیست. آیا آزاد پیدا نمی شود که دست از این لقمه جویده شده بر دارد؟ برای شما جز بهشت بهایی نیست پس خود را به غیر بهشت نفروشید، که هر کس از خدا به دنیا راضی شود به چیز پستی راضی گشته است.
حماسه حسینی، ج 3، ص 370 با تشکر از جناب آقای بیابان نورد
[ سه شنبه 91/9/7 ] [ 10:29 صبح ] [ ناصری ]
[ نظر ]
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد او ماند که در کنار زینب باشد سجّاد که سجّاده به او دل میبست تدبیر خدا بود که در تب باشد شهادت وارث نهضت عاشورا تسلیت باد
امام سجادعلیه السلام: بدانید هر که با "اولیاى خدا" مخالفت کند، و به غیر از دین خدا، دین دیگرى را پیروى نماید و به رأى خویش استبداد ورزد نه به فرمان "ولىّ خدا"، در آتشى فروزان درافتد. [ دوشنبه 91/9/6 ] [ 9:36 عصر ] [ ناصری ]
[ نظر ]
[ یکشنبه 91/9/5 ] [ 11:56 صبح ] [ ناصری ]
[ نظر ]
کاروان لحظه لحظه نزدیک است
در حوالّی دشت ،دشت بلا وعده گاه خدا همین باشد این زمین هست،قبله،کرب و بلا .................................... دلهره موج می زند در دشت وَ سکوتی که پُر ز مفهوم است بوی ماتم وزد از این صحرا اهل خیمه به ناله محکوم است ................................... قصّه غربتت مرا کشته نخل غم را ببین چه پُر بار است نَستَعینُ بِکَ ،عزیز دلم کربلا با بلا بسی یار است --------------------------------------------------------
پیامبر گلایه ها را می شنود حسین بر می شمارد: اول: نامه ها دوم: آب سوم: خیمه ها چهارم: ... بغض پیامبر می شکند پسرم! انگشتت کو؟ -----------------------------------------------------------
بیعت ها فرق میکند!
در کوفه دست میدهند در کربلا... دست میدهند...! با تشکر از جناب بیابان نورد
[ پنج شنبه 91/9/2 ] [ 8:49 عصر ] [ ناصری ]
[ نظر ]
درستکار آسوده است، بی گناه بی باک، خیانتکار ترسان و بدهکار هراسان است. .............................................................. هیچ کس روز قیامت در امان نیست ، مگر آن که در دنیا خدا ترس باشد. .............................................................. کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرف تار می شود . .............................................................. به درستی که من بیهوده ، گردنکش ، ستمگر و ظالم حرکت نکردم ، بلکه برای اصلاح در امت جدم محمد (ص ) حرکت کردم و می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به روش جدم محمد (ص ) و پدرم علی بن ابی طالب (ع ) رفتار کنم . .............................................................. مردی نزد امام حسین (ع ) آمد و گفت : "من مردی گناهکارم و از معصیت پرهیز نمی کنم ، مرا پند و اندرز بده ". امام حسین (ع ) فرمودند: "پنج کار انجام بده و هر چه می خواهی گناه کن . اول : روزی خدا را نخور و هر چه می خواهی گناه کن . دوم : از ولایت و حکومت خدا خارج شو و هر چه می خواهی گناه کن . سوم : جایی را پیدا کن که خدا تو را نبیند و هر چه می خواهی گناه کن . چهارم : وقتی عزرائیل برای گرفتن جان تو می آید، او را از خود دور کن و هر چه می خواهی گناه کن . پنجم : وقتی مأمور و مالک جهنم می خواهد تو را در آتش بیندازد، در آتش نرو و هر چه می خواهی گناه کن . .............................................................. خداوندا، تو آگاهی که آنچه انجام دادیم ، نه برای رقابت در کسب جاه و مقام بود و نه برای چیزهای پوچ و بیهوده دنیا، بلکه برای این بود که نشانه های راه دینت را ارائه دهیم و (مفاسد را) در شهرهای تو اصلاح کنیم تا بندگان مظلوم تو در امنیت و آسایش باشند و به احکام تو عمل کنند. .............................................................. کسانی که رضایت مخلوق را به بهای غضب خالق بخرند، رستگار نخواهند شد. .............................................................. از کاری که باید از آن پوزش خواست حذر کن که مؤمن بدی نمی کند و عذر نمی خواهد و منافق هر روز بدی می کند و معذرت می خواهد. .............................................................. از نشانه های عالم ، نقد سخن و اندیشه خود و آگاهی از نظرات مختلف است . .............................................................. کسی که گرفتاری و اندوه مؤمنی را برطرف کند و او را آسوده کند، خداوند گرفتاری و اندوه دنیا و آخرت را از او رفع می کند. .............................................................. بهای شما چیزی جز بهشت نیست ، پس خود را به غیر آن مفروشید، زیرا هر کس به دنیا راضی گردد ( هدفش فقط رسیدن به دنیا باشد ) به چیزی پست راضی شده است . .............................................................. این را دانسته باشید عالی ترین نعمتهایی که خداوند به شما داده است ، احتیاج هایی است که مردم به شما دارند، مراقب باشید که با بی اعتنایی به نیازمندان ، این نعمت ها را رد نکنید که تبدیل به نقمت و بلا خواهد شد. بدانید که کار نیک علاوه بر آن که موجب ستایش گری مردم است ، به دنبال آن هم پاداش الهی در کار است . اگر ممکن بود که (کار نیک ) را به صورت انسانی ببینید، او را شخصی خوش رو، بسیار زیبا مشاهده می کردید، که هر بیننده ای از دیدارش لذت می برد، و چنان چه می شد (کار زشت ) را به صورت انسان ببینید، شخصی زشت و بدقیافه به چشم شما می آمد که دلها از آن نفرت می گشت و چشم ها از دیدار روی نحسش فرو بسته می شد. .............................................................. شکر نعمت های گذشته موجب می شود که خدای متعال نعمت های تازه ای به انسان لطف کند. .............................................................. شما را به تقوا و خویشتن داری سفارش می کنم و شما را از روزهای خدا (روز قیامت و مرگ و...) می ترسانم و شما را اندرز می دهم . فکر کنید به آن هنگام که مرگ با آن قیافه هول انگیز و آمدن نامطلوب و طعم ناگوارش ، در روح شما چنگ انداخته و میان شما و عمل فاصله گشته است ، باز هم در طول عمر به فکر تن پروری باشید. می بینم شما را که مصیبت مرگ ناگهان گریبانگیرتان شده است و شما را از روی زمین به اندرون می کشاند و از بلندی زمین به پستی آن می نشاند و از انس و الفت زمین به سوی وحشت قبر منتقل می سازد و از روشنایی و صفای زمین به درون تاریکی و ظلمت قبر می برد و از صحنه پهناور آن به تنگنای گور می کشاند، به آن زندانی که نزدیک ترین بستگان هم ملاقات ندارند، به جایی که بیمارش عیادت ندارد و به هیچ ناله و فریادی پاسخ نمی دهند. خداوند ما و شما را بر مشکلات این روز پیروز سازد، و ما و شما را از مجازات آن روز نجات بخشد، و ما و شما را مستوجب پاداش عظیم قرار دهد. .............................................................. به شما سفارش می کنم که تقوا را پیشه خود سازید، زیرا خداوند ضامن شده است که افراد باتقوا را از آنچه که مکروه ایشان است ، به آنچه که خوشایندشان است ، رهنمون شود و "او را از آن جا که فکر نمی کند، روزی دهد". .............................................................. دمی بیندیش و با خویشتن بگو که پادشاهان جهان و جهانمداران کجایند؟ آنان که خرابیهای جهان را آباد می کردند و جویهای آب حفر می نمودند و درختان آن را می کاشتند و شهرهای آن را آباد می ساختند، به کجا رفتند؟ صاحبان ثروت از ثروت و همه چیز خود با بی میلی جدا گشتند و دیگران وارث آن گردیدند، ما نیز به زودی به آنان خواهیم پیوست . .............................................................. به یاد آور بستر مرگ و خوابگاه قبر خویشتن را، یاد آور هنگامی را که در پیشگاه عدالت الهی اعضا و جوارحت به زیانت گواهی خواهند داد، روزی را به یاد آور که قدمها در آن روز می لرزد و دلها در تنگنای سینه فشرده می شود، روزی که عده ای در آن رو سفید گردند و رازها از پرده برون افتد و میزان عدالت الهی برای سنجش نیک و بد به کار افتد. .............................................................. بر تو لازم است که خود را از هوای نفس در امان نگه داری؛ چرا که هیچ چیز لذّت بخش تر از سامان یابی و خوب شدن نیست. صبحگاهان به گونه ای آماده مرگ باش که گویی تا شب زنده نخواهی ماند. چه بسیار شب رو تن درستی که میان ما بود و نوحه گرانش پیش از بامداد خبر مرگ او را فریاد زدند. پیش از مرگ شتاب کن و در آن کوش که از گناهان بزرگی که کرده ای توبه کنی. صاحب وقار آن نیست که از اصلاح دوری گزیند بلکه باوقار کسی است که همواره برای رستگاری مهیا باشد. .............................................................. ............................................................................................................................ [ چهارشنبه 91/9/1 ] [ 7:57 عصر ] [ ناصری ]
[ نظر ]
باز محرم رسید، ماه عزای حسین
سینهی ما میشود، کرب و بلای حسین کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین
[ پنج شنبه 91/8/25 ] [ 5:23 عصر ] [ ناصری ]
[ نظر ]
نامه ای از سوی پروردگار به همه انسان ها
سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرد هام و نه با تو دشمنی کردهام.
( ضحی 1-2)
افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را به سخره گرفتی.
(یس 30)
و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی.
(انعام 4)
و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام.
(انبیا 87)
و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری.
(یونس 24)
و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری.
(حج 73)
پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی .
( احزاب 10)
تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربانترینم در بازگشتن.
(توبه 118)
وقتی در تاریکی ها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم با من میمانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی.
(انعام 63-64)
این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شدهای.
(اسرا 83)
آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت.
(سوره شرح 2-3)
غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟
(اعراف 59)
پس کجا می روی؟
(تکویر26)
پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟
(مرسلات 50)
چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟
(انفطار 6)
مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنندو ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود.
(روم 48)
من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم.
(انعام 60)
من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت میدهم.
(قریش 3)
برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگر با هم باشیم.
(فجر 28-29)
تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم.
(مائده 54)
[ سه شنبه 91/8/23 ] [ 5:16 عصر ] [ ناصری ]
[ نظر ]
امروز سالروز تولد (نیما یوشیج) پدر شعر نو ایران (1276 ش) هست
علی اسفندیاری متخلص به نیما یوشیج در دهکده یوش در مازندران به دنیا آمد. در 12 سالگی به همراه خانواده به تهران رفت و پس از مدتی زبان فرانسه و عربی را فرا گرفت. او به تشویق استادش نظام وفا سرودن شعر را آغاز کرد و بر اثر آشنایی با زبان و ادبیات فرانسه، راهی تازه در برابرش آشکار شد. مطالعات و تحقیقات او در این زمینه به ثمر نشست و او سبکی تازه را در شعر در پیش گرفت. رویدادهای اجتماعی سالهای 1300 و 1301ش، نیما را به کنارهگیری از مردم و زندگی در میان جنگلها دامان طبیعت و هوای آزاد کشاند و آنجا بود که منظومه افسانه را سرود. این منظومه، به عنوان مهمترین اثر نیما، حد فاصلی است بین دنیای شعر قدیم و دنیایی که نیما بعدها در شعر به وجود آورد؛ و میتوان آن را نقطه عطف و مقدمه و آغازی برای شعر فارسی معاصر دانست. در شعر نیما وزن و قافیه در همه جا به تناسب به کار گرفته شده است. شعر آزاد نیمایی، تفاوتهای آشکاری با شعر سنّتی داشته، از لحاظ عاطفی، بیشتر جنبه اجتماعی و انسانی دارد. او از لحاظ زبان، هر کلمهای را در شعر نو به کار میبُرد با این شرط که با کلمات مجاور، مهجور، بیگانه و ناسازگار نباشد. از نیما یوشیج به غیر از مجموعه اشعار، آثار دیگری نیز به چاپ رسیده که داستانها، اشعار و قصه برای کودکان، یادداشتها و نامهها و آثار تحقیقی از آن جملهاند. اما مهمترین اثر این شاعر نوپرداز ایرانی، افسانه نام دارد. نیما سرانجام در سال 1338 ش در 64 سالگی در تهران درگذشت و در امامزاده عبداللَّه تهران دفن شد. سیوچهار سال بعد در دی ماه 1372، با تلاش مردم نور و یوش، پیکر نیما از محل دفن به زادگاهش در یوش منتقل گردید.
با تشکر از جناب آقای نیک پور [ یکشنبه 91/8/21 ] [ 10:6 عصر ] [ ناصری ]
[ نظر ]
|
||||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |